نجمه زارع : شعر به عنوان یکی از کهنه ترین شاخه های هنر و گونه های ادبی است و شاعران زیادی هستند که شعرهای متنوعی را سروده اند.خانم نجمه زارع یکی از شاعرهای ایران است.
بیوگرافی خانم نجمه زارع
ایشان جز یکی از شاعرهای ایران بود که در سال 1361 در 26 آذرماه در شهر کازرون چشم به جهان گشود و بعد از آن به قم رفتند. او تحصیلات دوران دبستان خود را در مدرسه اوسطی قم سپری کرده بود و پس از آن در مدرسه نرجسیه و شهدای چهارمردان توانست تحصیلات دوران راهنمایی و دبیرستان خود را سپری نماید. خانم نجمه زارع در دانشگاه همدان تحصیلات خود را در رشته عمران ادامه داده بود و توانسته بود که در 20 کنگره سراسری شعر کشور به عنوان نفره برگزیده انتخاب شود.شعرهای خانم زارع برگرفته از زبان و دایره مخصوص خودش بود که در اشعار او می توان احساس و متانت و وقار را به وضوح دید.نمونه ی از اشعار خانم زارع را در ادامه مشاهده می کنید:
خورشیدِ پشتِ پنجرهی پلکهای من
من خستهام! طلوع کن امشب برای من
میریزم آنچه هست برایم به پای تو
حالا بریز هستی خود را به پای من
وقتی تو دلخوشی، همهی شهر دلخوشند
خوش باش هم به جای خودت هم به جای من
تو انعکاسِ من شدهای… کوهها هنوز
تکرار میکنند تو را در صدای من
آهستهتر! که عشق تو جُرم است، هیچکس
در شهر نیست باخبر از ماجرای من
شاید که ای غریبه تو همزاد با منی
من… تو… چهقدر مثل تو هستم! خدای من!
دلیل مرگ شاعر نجمه زارع
متاسفانه خانم زارع در سال 1384 در 31شهریور در بیمارستان گلپایگانی بر اثر ترزیق داروی بیهوشی چند روز به مرگ مغزی دچار شده بود و دارفانی را وداع گفت.امید می رفت که خانم زارع بتواند موفقیت و اشعار تازه ی را بسراید ولی عمر او در اوج جوانی به پایان رسید.
در ادامه با زوم تک همراه باشید…
ای گل چه زود پر پر شده ای!
به تازگی با شعر و احساس زیبایت آشنا شدم
میدانم که پس از این بیشتر از تو خواهم خواند.
روحش شاد .دلم گرفت
عجب داروی اشتباه بی هوشی ؟؟؟؟؟؟؟؟
انگار نجمه از چنان وارستگی خاصی در دنیا برخوردار بود که از مرگ خودش قبل از وقوع آن آگاه شده بودو شعری در توصیف مرگ خود دارد که احتمالا”موید همین مطلب است وگر نه چرا شاعری موفق در اوج جوانی در وصف چگونگی ایام مرگ خویش باید شعری بسراید،او برای ستاره شدن بدنیا آمده بود اما ستاره ای که دوستدارانش را خیلی زود با افول آشنا کرد .یادو نامش گرامی باد.
چه غروب زودرسی، مسلما با آثار زیبای کلامی که بجا گذاشتند بین مردم خود ماندگار شده اند.
من واقعا اشعار خانم زارع رو دوست دارم. چرا که گویی از دل ایشون جاری شدند نه از زبان. مشخصه که چه غم بزرگ و جانکاهی در دل ایشون بوده. خدا رحمتشون کنه. در آرزوی اینم که روزی راه ایشون رو ادامه بدم.عشق در جهان یکسان است اما زبان ها فرق می کنند